هویت در برند
هر بارکه در مورد برندسازی صحبت می کنیم به هویت سازی اشاره می کنیم ولی در بیشتر مواقع روندی که برای هویت برند بر روی کاغذ در نظر می گیریم در اجرا عملی نمی شود.
چه چیز باعث می شود تا ما از طراحی های خود نتیجه معکوس بگیریم؟
روز ها با تیم هویت سازی درگیر این هستیم، که ارزش های برند خود را بررسی نماییم و در برنامه های اجرایی خود
از اصول برند خود تخطی ننماییم ولی در آخر آنچه می سازیم متفاوت از آن چیزی است که در جلسات خود به آن رسیده ایم.
دلیل این مشکل این است که برندسازی از نوع نگرش است و جان دارد و ما دقیقا به چیزی می رسیم
که در وجود خود به آن باور داریم و به آن عمل می کنیم، نه آن چه به عنوان حرف بیان می نماییم.
اگر ما ذاتا به صداقت رفتار ایمان نداسته باشیم نمی توانیم برندی صادق بسازیم.
و یا مدیری که خود به کار دقیق و منظم ارزشی قادل نیست نمی تواند از کارمندان خود بخواهد که اینگونه عمل نمایند.
برندسازی از نوع پرورش است همانگونه که یک پدر نمی تواند فرزند خود را مجاب نماید که مطالعه یکی از اولویت های زندگیش باشد
در حالی که خود در سال حتی یک کتاب مطالعه نمی کند در برندسازی نیز در صورتی موفق می شویم
که دقیقا از خصوصیت های خود برای ساخت برندمان استفاده نماییم و باید دقت داشته باشیم حتی می توان خصلت های منفی یک نفر را اصلاح کرد و در برند آز آنها استفاده کرد.
برندسازی از نوع آیین است و نوعی از شهود را در برمیگیرد و برندها همانی می شوند که مدیران برند هستند
و همین مسئله گاهی باعث می شود که برندهای ایرانی چند شخصیتی شوند چرا که ویژگی های خود را از مدیرانی که در شرایط متفاوت شخصیت های متفاوت بروز می دهند می گیرند.